جدول جو
جدول جو

معنی علانیه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

علانیه کردن
(رَ / رِ کَ دَ)
ظاهرو آشکار کردن. کاری را برملا کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
علانیه کردن
آشکار کردن آشکار کردن ظاهر نمودن کاری را بر ملا کردن
تصویری از علانیه کردن
تصویر علانیه کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صلایه کردن
تصویر صلایه کردن
ساییدن دارو یا چیز دیگر بر روی سنگ یا در هاون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علنی کردن
تصویر علنی کردن
آشکار کردن، آشکار ساختن، نمایان ساختن، ظاهر کردن، فاش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علاوه کردن
تصویر علاوه کردن
افزودن، اضافه کردن
فرهنگ فارسی عمید
(سَ شُ دَ)
آشیان گرفتن. جای ساختن. منزل گزیدن. مسکن گرفتن:
شنیدم که مردی غم خانه خورد
که زنبور بر سقف آن لانه کرد.
سعدی.
خود گلشن بخت است این یارب چه درخت است این
صد بلبل مست اینجا هر لحظه کند لانه.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ طَ شُ دَ)
پیشقراولی کردن:
طلایه بر سپه روز کرد لشکر شب
ز راست فرقد و شعری ̍ ز چپ سهیل یمن.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا بُ دَ)
بمالیدن در هاون و جز آن. رجوع به صلایه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ مَ دَ)
افزودن. جمع کردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از لانه کردن
تصویر لانه کردن
لانه ساختن آشیان گرفتن مسکن گزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علنی کردن
تصویر علنی کردن
آشکار کردن ظاهر کردن فاش کردن آشکار ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علاوه کردن
تصویر علاوه کردن
افزودن افزودن اضافه کردن، جمع کردن، جمع کردن، افزودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلایه کردن
تصویر طلایه کردن
پیشقراولی کردن جلو داری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلایه کردن
تصویر صلایه کردن
دارو یا چیزی دیگر را روی صلایه ساییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علاوه کردن
تصویر علاوه کردن
((~. کَ دَ))
اضافه کردن، افزودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صلایه کردن
تصویر صلایه کردن
دارو یا هر چیز دیگر را بر روی سنگ یا در هاون کوبیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عنانی کردن
تصویر عنانی کردن
((~. کَ دَ))
رام کردن، مطیع کردن
فرهنگ فارسی معین